Saturday

کلم زندگی

شخصی اولین بار یه کلم دید؛

اولین برگش رو کند، زیرش یه برگ دیگری بود و زیر آن برگ یه برگ دیگه و باز هم یه برگ دیگه...
با خودش گفت: 
چه چیز مهمیه که اینجوری کادو پیچ شده؟!
اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد،
متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده بلکه کلم مجموعه ی این برگهاست...

داستان زندگی هم مثل همین کلم هست، ما روزهای زندگی را تند تند ورق میزنیم و فکر میکنیم چیزی اونور روزها پنهان شده!

در حالیکه همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم...

و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود!

زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم...










.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home